- پادار شدن
- استقرار یافتن مستقر شدن مکانت یافتن
معنی پادار شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- پادار شدن
- کنایه از پابرجا شدن، استوار شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برخاستن از خواب، آگاه شدن هوشیار گشتن متنبه شدن
زیر پاشدن پی سپر شدن، لگد کوب شدن، هدر رفتن باطل گردیدن (چنانکه خون کسی)
نمایان گشتن ظاهر شدن پدید شدن
زیر پا له شدن
میوه دار شدن مثمر گردیدن (درخت)، آبستن گردیدن حامله شدن
از خواب برخاستن
کنایه از هوشیار شدن
کنایه از هوشیار شدن
نمایان شدن، ظاهر شدن، به وجود آمدن
انجام شدن، به پایان رسیدن، تمام شدن
لگدکوب شدن، زیر پا له شدن، پی سپر شدن
کنایه از برقرار کردن، پابرجا کردن، در علم حسابداری تامین اعتبار برای هزینه ای
دارای نام بودن، شهرت ظوازه، دارای جاه ومقام بودن، پهلوانی دلیری، اهمیت ارجمندی
بسختی مجروح و صدمه دیدن
просыпаться
aufwachen
прокидатися
budzić się
acordar
svegliarsi
despertar
réveiller
wakker worden
להתעורר